من می روم  دانشسرا گفتی که من هم همچنین

همرنگ یک دیر آشنا گفتی که من هم همچنین

من احتمالا پیش از این جایی شما را دیده ام

"صد ذوق کردم ،ای خدا!"  گفتی که من هم همچنین

گفتم کلاس درس من آنجاست پرسیدی کجا

آن سوی سمت پله ها گفتی که من هم همچنین

در چارچوبش بی هوا برخورد نرم شانه ها

من عذر خواهم از شما گفتی که من هم همچنین

من در ردیفی غیر از این دیگر حواسم جمع نیست

با حجب و دنیایی حیا گفتی که من هم همچنین

در آن مسیر و آن در و آن صندلی آن ماه ها

از ابتدا تا انتها گفتی که من هم همچنین

من آرزو کردم تو را با هر دعا تا پای جان

ای وای جانت بی بلا ، گفتی که من هم همچنین؟

من در خیالم می تنم هر لحظه ای نقش تو را

رج روی رج تا روی تا ، گفتی که من هم همچنین

گفتم ، من آخر ، زیر لب : دلتنگ اینجا می شوم

با آن نگاهت بی هوا گفتی که من هم همچنین

آه بلندم بی نوا غلتید آهت شد دوا

آری تو آنجا بی صدا گفتی که من هم همچنین

پیوسته در رویای خود هر صبح و شب این سال ها

گفتم که می خواهم تو را گفتی که من هم همچنین

فهیم بخشی